ارنست بلوخ- شاگرد وبر و مارکس
نصرت شاد نصرت شاد

Ernst Bloch 1885 – 1977

فیلسوف و اتوپی سوسیالیستی

 

ارنست بلوخ ، متفکر آلمانی یهودی تبار ، یکی از مهمترین فیلسوفان قرن بیست بود . او میگفت که ارزو و جستجوی بهشت برای انسان یک غریزه طبیعی میباشد . اتوپی مشخص بلوخ یک جامعه بی طبقه بر اساس دکترین مارکسیستی است . بلوخ همچون مارکوزه نماینده یک اتوپی چپ میباشد . انگیزه مهم فلسفه بلوخ جستجوی یک زندگی بهتر بر اساس امید و علائم اتوپی مشخس است . در نظر او در همه جا انگیزه متحرک انسان اشتیاق یک زندگی بهتر است . او مینویسد که اتوپی مشخص به تاریخ انسان و به طبیعت اطراف او معنی داده اند . امروزه سئوال میشود که آیا فلسفه امید و یا امید فلسفی او هنوز اعتبار علمی دارند ؟

بعدها اشاره شد که فلسفه بلوخ غیر از ارسطو و هگل متکی به عقاید نجات مسیحایی دین یهود بوده گرچه او متفکری مارکسیست بود و تئوری مارکسیسم برای او طرح مهمی برای یک اتوپی مشخص با اهمیت هومانیستی است . بلوخ از نظر تاریخ فلسفی به هواداری از هومانیسم مارکسیستی اعتراف داشت . شاهکار او یعنی کتاب " اصل امید " بعدها اتوپی مشخص انسان بودن شد . او میگفت که یاس و سرخورده گی همراه همیشگی امید انسان هستند  و امید ، آخرین احساسی است که نابود میشود چون انسان میخواهد که بصورت جمع و ما زندگی کند . افکار بلوخ یک فلسفه امید برای هومانیسم نمودن جهان بود .

بلوخ در جوانی تحت تاثیر جامعه شناسی ماکس وبر و جرج زیمل ، و در میانه سالی متکی به نظرات مارکس و هگل و در پایان زیر تاثیر افکار اگزیستنسیالیستی بود . لوکاچ ، دوست  دوران دانشجویی بلوخ ، او را با مارکسیسم آشنا نمود. بلوخ با آدرنو و برشت نیز روابط دوستانه ای داشت . آدرنو در سال 1964 نوشت که بلوخ مشکل اقتصاد سوسیالیستی را پیش از اینکه مسیح ظهور کند ، حل نموده است ! . بلوخ تحت تاثیر رمان رولاند فرانسوی از فعالان جنبش صلح شد . او با تکیه بر شعری از هلدرلین میگفت- آنجا که خطر باشد ، ناجی میان مردم بوجود خواهد آمد . بلوخ با اشاره به متافیزیک ارسطویی فلسفه خودرا متافیزیکی نو نامید . او با انتقاد از مارکس میگفت که وی آینده را بطور ناکامل مورد توجه قرار داد و توضیح نداد که یک جامعه آینده سوسیالیستی و کمونیستی به چه شکلی خواهد بود، مثلا سیاست هنر در جامعه آینده را او مطرح ننمود و ایکاش مارکس احتمال دیکتاتوری حزب را نیز میداد . مثلا در بلوک شرق دیکتاتوری پرولتاریا تبدیل به دیکتاتوری بر پرولتاریا از طریق کادرهای بالای حزب شده . در نظر بلوخ ، مارکس به حقوق بشر که شامل آزادیهای فردی است نیز تضمین لازم را نداد .

از جمله آثار ارنست بلوخ – تفکر و اتوپی – توماس مونسر ، روحانی انقلاب – در میان کویر- آثار جای پا – ارثیه این عصر – ذهن ، عین ، توضیحاتی در باره هگل – اصل امید – حق طبیعی و حیثیت انسانی – مسائل بنیادین فلسفه – بیگانگی ها – مقدمه ای بر فلسفه – آته ایسم و مسیحیت – مقاومت و سلاح – مقالات فلسفی پیرامون خیالپردازی عینی – مارکس و انسانیت – معیارهای سیاسی در باره متد و سیستم نزد هگل – در مسیحیت شورش وجود دارد – در باره فلسفه رنسانس – مسایل ماتریالیسم ، ماهیت و تاریخ آن – فلسفه موسیقی – استتیک بدون توهم – آزادی و نظم – اتوپی اجتماعی – مسیحیت و آته ایسم – روح اتوپی – تاریخ فلسفه ، تمایل و اتوپی ، هستند . مجموعه آثار 16 جلدی او در سال 1954 منتشر شد . کتاب سه جلدی " اصل امید " 1600 صفحه ای او میان سالهای 1954 و 1959 نوشته شده است . از جمله موضوعات این کتاب – هنر ، ادبیات ، موسیقی ، دین ، تئوری اجتماعی ، و تئوری علم ، میباشند . کتاب " اثر جای پا " ی او روی هنر شاعری برشت اثر مهمی داشت .

ارنست بلوخ میان سالهای 1977-1885 زندگی نمود . او هیچگاه عضو حزب کمونیست نبود. وی در دانشگاه به تحصیل فلسفه ، فیزیک و موسیقی پرداخت . پدرش کارمند اداره راه آهن آلمان بود . او پیش و پس از جنگ جهانی اول به مخالفت با انترناسیونال اول و دوم پرداخت . وی شاهد جنگ جهانی اول ، جنگ جهانی دوم ، صعود و سقوط فاشیسم ، حاکمیت استالینیسم و تشکیل دو بخش آلمان در شرق و غرب بود . وی در سال 1949 بعد از پایان جنگ جهانی دوم بعنوان یک متفکر مارکسیست و سوسیالیست از دوران تبعید در آمریکا به آلمان شرقی سوسیالیستی مهاجرت نمود و در دانشگاه استاد فلسفه شد ولی به سبب انتقاد از استالینیسم ، به اتهام اتوپیست و رویزیونیست او را بعد از 12سال اخراج نمودند . او به آلمان غربی رفت و در آنجا استاد فلسفه شد و در جنبش دانشجویی سال 1968 شرکت نمود . بلوخ در جنبش دانشجویی غرب خواهان پیوند تئوری و عمل بود . او غیر از فلسفه به ادبیات مخصوصا به اکسپرسیونیسم علاقه خاصی داشت .

امروزه اخراج او از آلمان شرقی در آنزمان را دلیل حاکمیت جنگ سرد میان دو بلوک میدانند. بلوخ میگفت که انقلاب اکتبر روسیه برای ان نبود که نتایج و حقوق انسانی انقلاب فرانسه و عصر روشنگری غرب را در کشورهای سوسیالیستی زیر پا بگذاریم و اگر مارکس از لغو مالکیت خصوصی بگوید ، منظورش حقوق فردی مانند آزادی و مقاومت در مقابل دیکتاتوری نیستند. بلوخ در آلمان غربی نیز به انتقاد از کاپیتالیسم پرداخت . وی در آنجا در شهر توبینگن که محل اقامت شلینگ ، هلدرلین و هگل بود ، زندگی نمود . بلوخ تمام عمر یکی از افراد جنبش جوانان آلمان بود . او در آلمان سرمایه داری به مبارزه علیه ایجاد بمب نوترونی و پاراگراف ضد زن 218 پرداخت .

در نظر بلوخ اتوپی نقشی سیاسی دارد . در استالینیسم او را همچون سقراط به اتهام انحراف جوانان از نظر فکری محکوم نمودند . بلوخ میگفت که در عصر طلایی اتوپی کمونیستی ، همچون در بهشت ، نهرهای شیر و عسل جاری خواهد بود! . انسانشناسی رادیکال فلسفه او در تمام عمر خود را با مقوله دین مشغول کرد . بلوخ مدعی بود که انسان به این دلیل همیشه به خدا باور داشته چون او خود کوششی برای تعالی و به ارج خدا رسیدن ، داشت .


June 29th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي